روزی بود روزگاری بود و ورزشی به نام هندبال ....
قصه قشنگی که این ورزش رو توی ایران آورد و ...
خلاصه که وقتی به قدیم هندبال نگاه می کنم و اون زمین های آسفالتی که هنوزم خاطره پاره شدن سر زانوی شلوار ورزشی های هندبالیست هارو تو ذهنش داره ....
خیلی خاطرات موندنی تو آلبوم عکسای سیاه و سفیدم مرور میشه ....
قصه اون بعد از مدرسه تعطیل شدنها و یار کشی و دو تا تیم درست کردن واسه یه بازی دلچسب ... و اینکه دیگه هوا بارونی بود و زمین مشکل داشت و لباس به اندازه کافی نداریم بهانه ای نمی شد تا دم دمای غروب هندبال بازی نکنیم.....
هندبالی که من الان دارم ازش می نویسم ، جنسش با هندبال امروز خیلی فرق کرده ...
دیگه اون روزا که رفتن کسی هندبال رو تو زمین آسفالتی ندید... دیگه خنده های از ته دل رو ندید... دیگه گرمکن ورزشی های دو خط سفید ساده رو ندید....
هندبالی که مثه خیلی از ورزشها فقط توش عشق بود و عشق .... لذت ورزش بود و فارغ از همه نوع حاشیه های امروزش بود... حاشیه هایی که الان دیگه باید بگیم متن ..
خیلی دلم تنگ شده واسه هندبال اون موقع .... واسه ورزش اون موقع ….
حالا دیگه خیلی وقته از اون زمانها گذشته و فقط یه قاب تصویری ازشون مونده تو آرشیو فدراسیون .....
حالا دیگه راحت آدمای جنس هندبالی به هم می تازن و .....
حالا دیگه کم کمک جایی برای احترامه نمی مونه و....
اینارو نوشتم که بگم هندبال هنوز هم می تونه به روزای خوب خودش برگرده و بازم احترام به بزرگتر و پیشکسوت حرف اول و آخر رو بزنه و اگه مدیر، مربی ، بازیکن و خلاصه هرشخصی که با هر عنوانی تو هندبال هست اشتباهی انجام میده یا تو کارش نقط ضعفی هست سریع موضع نمی گیریم و بازم فرصتی برای حرف زدن از جنس قدیم هست....
آخه می دونین یه جایی این فدراسیون داره بنام کمیته پیشکسوتان ....
یادمون نره همین جوونای امروز فردا میشند قدیمی و پیشکسوت .....
بازم تکرار کنم نه فقط شعار سال هندبال و وفاق ملی .. کاشکی می شد همیشه این خط رو تو ذهنمون مرور کنیم :
هندبال وفاق برای همیشه ...........